نفس مامان پارسا نفس مامان پارسا ، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

پارسا تنها بهانه زندگی

اینم از امروز...

سلام پارسا جونم دیروز خیلی دیر اومدم از آرایشگاه چون بعدش هم با عمه رفتیم فروشگاه ی کومه و خرید کردیم.دلم حسابی برات تنگ شده بود وقتی اومدم همینکه رسیدم بوسه بارونت کرده بودم امروز هم باهم رفتیم خونه دایی مامانی خیلی خوش گذشت  الان هم تو و بابا خوابیدین  .این بابای تو از زیر درسای شهروند الکترونیک در رفت و باز من مجبور شدم امتحان هر دومونم خودم بدم با اینکه خیلی خوابم میاد  تازه امروز برای تو هم ننوشته بودم و حالا مینویسم . جیگر مامان خیلی دوست دارم  امروز همه تو مهمونی میگفتن که تو خیلی لاغر شدی  دلیلشو خوب میدونم چون دیگه شیرمو نمیخوری فک کنم این شیر خشک بهت نساخت باید با دکتر...
4 اسفند 1389

ای همه ی وجود من نبود تو نبود من ...

  سلامی داغ داغ به پسر عزیزتر از جانم ناز گلم تو هنوز خوابی و من حوصله ام خیلی سر رفته منتظرم بیدار شی تا با هم بازی کنیم دلم میخواد بغلت کنم و از اون لپای جیگرت ببوسم میبوسمت مامانی. تازه یکی دو ساعت بعد میرم آرایشگاه و تو رو میزارم پیشه مامانی تا برگردم دلم برات خیلی تنگ میشه .قول بده پسر خوبی باشی و مامانی رو اذیت نکنی فعلا خدافظ گلم. ...
2 اسفند 1389

سپاس از دوستان خوبمون...

واقعا از همه ی شما دوستان عزیزی که به پارسا کوچولوی من لطف دارین و به ما سر میزنین و نظرهاتونو منویسین تشکر و قدردانی میکنم و همتونو دوست دارم...بازم بیاین به دیدنه ما. ...
1 اسفند 1389

بیا با هم دعا کنیم...

در کویر سوزان عاشقان در زیر تک درخت سایه گریخته ی دل شکسته گان کمی دورتر از چشمهای شرمگین دلباختگان با کوله باری از تمنا قصد تسخیر قله ی گذشته تو را دارم...  ای یگانه لایق تنهایی    درود این خسته را پذیرا باش... خدایا ای مهربانترین مهربانان میدانم بار گناه به دوش دارم بنده امو خطاکار...میدانم لایق این همه لطف و مهر تو نیستم اما تو انقدر خوبی که باز هم ما بندگان همیشه ناراضی و ناشکرت را دوست میداری و دم نمیزنی .بگذر از گناهانمان بیامرز ما را... تو که توانایی... شفا بده بیماران را برای تمام انهایی که دوست دارند مادر شوند فرزندی سالم و صالح عطا بفرما... گره از مشکلاتمان باز کن که تو...
1 اسفند 1389